سینه ام مجمر و عشق آتش و دل جون عود است

سینه ام مجمر و عشق آتش و دل جون عود است

این نفس نیست که بر می کشم از دل دود است

 

دل ندانم ز خدنگ که به خون خفت ولی

اینقدر هست که مژگان تو خون آلود است

 

از تو گر لطف و کرم ور همه جور است و ستم

چه تفاوت که ایاز آنچه کند محموداست

 

خلق و بازار و جهان کش همه سود است و زیان

من و سودای محبت که زیانش سود است

 

مهر از شیون من وضع روش داده ز یاد

یا در صبح شب هجر تو قیر اندود است

 

هر که یغما نگرد زلف و خط او گویــــد

در بـــر دیـــــو سلیمــــــان زره داود اســـت

 

یغما جندقی