رفتیم و عکسمونا به یادگار به قاب دادیم

ما با اشک چشممون گل های باغ را آب دادیم

ما به برگ سرخ گل با خون دل گلاب دادیم



ما با مرغان سحر ، همدم و هم نفس شدیم

ما به شب گم شده ها ،مژده ی آفتاب دادیم



آرزو های به دل مانده ،گره خورد و گسست

بسکه این رشته ی فرسوده را پیچ و تاب دادیم



ما تو یک چار چوبه ی خاتم کاری گیر افتادیم

رفتیم و عکسمونا به یادگار به قاب دادیم  

 

 

علی مظاهری