بهشت و دوزخ عاشق

دلم با توست
دلم را شکستی
هرذره این دل شکسته
پرنده شد
دریا
کوه
درخت
جنگل
آسمان
ستاره
کهکشان
جهان
تو ازدل من آفریدی هستی را
و هستی عاشق ات شد
ومرگ آمد
تا باراینهمه عشق را سبک کند
دوزخ همان نگاه توست که می سوزاند تنم را
و بهشت همان دست های نوازشگر توست
که هبوط می دهد آدم عاشق را
تو اگر دلم را می شکنی
ذره ای آنرا بگذارشعر شود
تا ستا یش کند چشمهای مست ات را
که در یک صبح بارانی
جهان را پر از بهارکند
آوازبخواند قناری
و زمین شادمانه بخند د
از گلهای که می رویند
و جهان راازعطر گل نگاهت پرمی کنند