شعر و ادبیات

اینجا فقط با دل وارد شوید

شعر و ادبیات

اینجا فقط با دل وارد شوید

دفتر

دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم...
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
ملیکا یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:21 ب.ظ

در دفتر خاطرات ذهنم اسم تو را به زیبایی نوشتم اما تو مرا از دفتر خاطراتت پاک کردی
بدان من تا به ابد نام تورا در دفتر زنگی ام نوشتم
با اینکه تو میلیون ها کیلومتر از من دوری
دایی جان تا ابد دوستت دارم

وحیدفرجی پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:33 ب.ظ

این بحٍٍث که سادگی در کار چقدر مینوته به نفع اثره خیلی بحث کهن و سالخورده ی نوشتن زبانهای سهل وممتنع واقعا کار دشواریه وباید مواظب بود که فقط سهل نباشه بلکه ممتنع هم باشه.(شعرواندیشه)

شاکری یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:53 ب.ظ http://ghodsi51.blogfa.com

زیبا بود......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد