شعر و ادبیات

اینجا فقط با دل وارد شوید

شعر و ادبیات

اینجا فقط با دل وارد شوید

عمریست تا به پای خم از پا نشسته ایم

عمریست تا به پای خم از پا نشسته ایم     در کوی میفروش چو مینا نشسته ایم

ما را ز کوی باده فروشان گزیر نیست       تا باده در خم است همینجا نشسته ایم

تا موج حادثات چه بازی کند که ما             با زورق شکسته به دریا  نشسته ایم

ما آن شقایقیم  که با داغ سینه سوز         جامی گرفته در پی صحرا نشسته ایم

طفل زمان فشرد چو پروانه ام به مشت       جرم دمی که بر سر گلها نشسته ایم

عمری دویده ایم به هر سوی و عاقبت     دست از طلب بشسته و از پا نشسته ایم

فرهاد با ترانه مستانه غزل                  در هر سری چو نشاط صهبا نشسته ایم


علی اشتری متخلص به فرهاد



نظرات 3 + ارسال نظر
آرزو یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:37 ب.ظ http://rslpaydar.blogfa.com

سلام
وبلاگ بسیار جالبی دارید. مطالب بسیار خواندنی می باشند.
در صورت تمایل به تبادل لینک آدرس وبسایت من را با عنوان پمپ سانتریفوژ و آدرس http:\\www.aryask.com آد کنید و من هم لینک شما را در وبلاگم آد می کنم.

حسین بالاپور(پرتو) یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:26 ب.ظ http://www.paroooooo.mihanblog.com

سلام علی آقای هاشمی وبلاگ قشنگی داری من تازه وبلاگمو تاسیس کردم نیاز به کمک همه دارم
اگه شعری از خودتون دارید با اسم برام بذارید تا تو وبلاگم نمایش داده بشه ندارید بهم سر بزنید و نظر بدین منتظرماااااااااااااا
partoooooo.mihanblog.com

علی احمد راتب جمعه 13 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 06:47 ب.ظ http://کابل افغانستان

سلام و عرض ادب خدمت شما
نهایت عالی بود ....

در محور تو نمازم بر قضا رفت
آتش گرفت سوی مشکل گشا رفت

نتوان خواند حمد بسکه گریستم
دست شفا بخش روی قلب ما رفت

چند لحظه نتوان شناخت خود را
ز مستی من دعایم بر فضا رفت

غافل بودم چه عطر آگین در مدارم
این قفس بشکست و بر صباء رفت

از جانب عشق چه سوغات است ترا
ساختن و سوختن همه در فنا رفت

راتب درد عشق را معشوق مداواست
این چنین هست و بودم نزد خدا رفت
راتب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد