هرجا که لاله ئی به چمن ناز می کند
شهباز خاطرِه رَهِ شیراز می کند
دِل درهوای زادگَهَم سَخت می طَپَد
جایی که گُل مشامِ دِلَم باز می کند
عطر گیاه کودکیم آورد بیاد
با غمزه ئی که نرگس شیراز می کند
شهر گل است و سوسن و یاران گُلعُزار
بلبل چه خوش تَرَنُّم آواز می کند
خاکش که مدفن دل شیدایِ حافظ است
شعرش که جذبه سخن آغاز می کند
شبهای پُرستاره شهرم ندیده¬ئی
آن عشوه¬ها که اَخگر طنّاز می کند
مرغِ سحر که ناله¬ی شبگیر او غم است
اینجا نِگَر که بانگ طرب ساز می کند
هَر تَک مسافری که زِ شهرم گُذر کند
گوید نه غربت است که غم باز می کند
اگر کسی شاعرش را می شناسه بگه لطفا!
سیروس را زمانه به غربت کشیده است
از اشتیاق عقده¬ی دِل باز می کند
دوراز وطن به گِرد جهان سالها برفت
روزی دوباره سوی تو پرواز می کند
لطفا اگر کسی شاعر این شعر را میشناسه بگه!
موسیقی سکوت صدای شنیدنیست
بگذار گفت وگو به زبان هنر شود
سلام شعر های زیبایی رو انتخاب کردی
اگه اشعار جدید فاضل رو که بعد سه گانه به مجموعه اشعارش اضافه کرده نخوندی حتما پیدا کن جالبه
به ما هم سر بزن
موفق باشی
مزد عاشقی رنج است
اما این رنج روشنی می بخشد
از دلی عاشق که می شکند
موسیقی و ترانه می تراود ..
" جبران خلیل جبران"
سلام خسته نباشید با غزلی تازه به روزم تشریف بیارین
به صرف غزل دعوتید در غزل برگر
من نام شاعر عزیز این شعر رو نمی دونم
اما خواستم ازتون به خاطر داشتم این وبلاگ تشکر کنم
سلام
وبلاگ زیبا پر محتوایی دارین
در صورت تبادل لینک خبرم کنید.